جدول جو
جدول جو

معنی نقره فام - جستجوی لغت در جدول جو

نقره فام
سفید مانند نقره، به رنگ نقره
تصویری از نقره فام
تصویر نقره فام
فرهنگ فارسی عمید
نقره فام
(نُ رَ / رِ)
نقره گون. به رنگ نقره. نقره ای. نقره رنگ. سیم فام. سیمگون
لغت نامه دهخدا
نقره فام
نقره ای، نقره گون، سیمگون
تصویری از نقره فام
تصویر نقره فام
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نقره کار
تصویر نقره کار
کسی که پیشه اش ساختن اشیا و ظروف از نقره است، نقره ساز، آنکه اشیا و ظروف را آب نقره می دهد
فرهنگ فارسی عمید
(رَ / رِ)
تاریک و سیاه رنگ. تیره رنگ. تیره فش:
هوا تیره فام و زمین تیره گشت
دو دیده در او اندرون خیره گشت.
فردوسی.
به پند منادی نشد شاه رام
به روز سپید و شب تیره فام.
فردوسی.
من این کرده وز شب جهان تیره فام
که داند که من که و راهم کدام.
اسدی (گرشاسب نامه).
سپهبد چو دید آسمان تیره فام
بزد بر سر اسب جنگی لگام.
اسدی (گرشاسب نامه).
جویست و جر پردۀ عبرت ز دردها
ره پر زجر و جوی و هوا سرد وتیره فام.
ناصرخسرو (دیوان ص 260).
، کنایه از شب:
به گوهر فروزد دل تیره فام
مگر شبچراغش از اینست نام.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(نُ رَ / رِ)
سپیدپا:
گشته غدیر از ته بط نقره سای
زو بط زرپای شده نقره پای.
امیرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نُ رَ / رِ)
کنایه از سپید. (آنندراج) :
گشته غدیر از ته بط نقره سای
زو بط زرپای شده نقره پای.
امیرخسرو (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ رِ / رَ)
عبدالله بن محمد بن احمد حسینی نیشابوری، ملقب به جمال الدین و مشهور به نقره کار، از ادیبان و فاضلان قرن هشتم هجری قمری است و به سال 776 هجری قمری درگذشته است، او راست: شرح تسهیل، شرح شافیۀ ابن حاجب، شرح منارالانوار نسفی، العباب فی شرح اللباب در نحو. (از ریحانه الادب ج 4 ص 228). رجوع به کشف الظنون و معجم المطبوعات ص 775 و الدررالکامنه ج 2 ص 286 شود
لغت نامه دهخدا
(نُ رَ / رِ)
آنکه از نقره ظروف و آلات و زیورها سازد. که ظروف را آب نقره دهد. نقره ساز
لغت نامه دهخدا
(نُ رَ / رِ)
در تداول عامه، جریمۀ نقدی. جزای نقدی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نقره داغ
تصویر نقره داغ
نکره داغ بد گند پول چای پارک پاره جریمه پولی پول داغ، باج رشوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقره ساز
تصویر نقره ساز
کسی که اشیا و ظروف نقره سازد
فرهنگ لغت هوشیار
نقره سازی. عمل و شغل نقره ساز. کسی که اشیا وظروف نقره سازد نقره ساز، کسی که اشیا و ظروف را آب نقره دهد مفضض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقره داغ
تصویر نقره داغ
جریمه و تاوان سخت (پولی) که فراموش نشود
فرهنگ فارسی معین
تیره رنگ، سیاه رنگ، تاریک، سیه فام، کدر
متضاد: سپیدفام، سفیدرنگ
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
Silver
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
argenté
دیکشنری فارسی به فرانسوی
جریمه ی پولی، تنبیه سخت
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
রূপালী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
銀の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
银色的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
fedha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
은색의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
gümüş
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
perak
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
prateado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
चांदी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
argentato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
silber
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
zilver
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
срібний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
серебряный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
srebrny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
plateado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
כסף
دیکشنری فارسی به عبری